Friday, December 04, 2009

فاصله


سلام-
سلام
خوبی-
مرسی، تو خوبی؟
شما چظوری؟-
اوهوم
...

چی می کشی؟-
طراحی می کنم
آدمم می کشی؟-
فیگور کشیدن رو دوست دارم، ولی بی جان میکشم اغلب
چرا بی جان؟-
چون خودم بهش زندگی می دم اونجوری
مهسا برام یه تابلو کشیده-
(چقدر دلم می خواست بدونم چی کشیده، ولی نپرسیدم)
پس بهم نزدیک بودید
آره ولی دو بار منو گذاشت رفت با یکی دیگه-
خب لابد چیزی که راضیش می کرده تو نبودی
رابطش با پسرا خوب بود ولی خیلی نگاه متریالستی ای داشت-
اغلب دخترا همینن، شاید اشتباه از توئه
بعضی رفتارا و نیازا غریزیه هر قدرم بخوای بشوریش به قول فلانی مرزش مخدوشه-
این مرز اصلا وجودم داره مگه؟
به همه چیز شک دارم)
حالم از هرچی نیاز غریزیه داره بهم می خوره
غذا تشنگی شهوت
تمام فکر آدما شده به چی نیاز دارن یا دلشون چی می خاد
(من دلم می پوسه تو این غوغا و در بدری
معلومه که وجود داره، چیزی که وجود نداره مرز بین احساس و منطق خانوماست-



No comments: