گاهی فکر میکنم به اندازه خدا تنها هستم
Friday, January 22, 2010
Thursday, January 14, 2010
دموکراسی
آهای! تو که خلط سینتو رو زمین تف میکنی
با وقاحت تمام جلو آدم میپیچی فکرم میکنی زرنگی
تو اصلا نمی دونی دموکراسی چی هست
من شونه به شونه ی تو نیستم
ما هیچ نقطه ی مشترکی نداریم
ما دیدگاه مشترکی نداریم که پشت هم بایستیم
چطوره که کنار همیم
Tuesday, January 12, 2010
واژه ای فراتر از عقده: زن
اگه پسر بودم بی اینکه شک کنم فردا راهی شمال می شدم
از آرایش کردن خلاص می شدم
لباسی رو که دوست داشتم تنم می کردم
شب دیروقت میرفتم بیرون قدم بزنم
دوستای بیشتری داشتم در مقایسه با الان
روسری سرم نمی کردم
موقع تاکسی گرفتن اضطراب نداشتم که یارو عوضیه یا رانندست
مجبور نبودم دور و بر کسایی باشم که نفسشون بدون خاله زنک بازی بالا نمید
پولمو واسه لوازم آرایش دور نمیریختم
یه لمپن جرئت نمی کرد از کنارم رد شه بهم تیکه بندازه
نگران محیط کار و کلاس نبودم
کسی نمی تونست چند روز در ماه بگه باز وقته دیوونه شدنشه
موهام همیشه کوتاه بود
شبا دیر میومدم خونه
نگاه کثیف هیچ مرد غریبه ای دنبالم نبود
و هزار تای دیگه
...
میبینی؟ هنوز پشیمون نشدی از خلقتت؟
سخته آزار دهندست، پر از تبعیضه
زن بودن پر از خفه شدن هاست
با همه اینا جنسیتمو دوست دارم
Subscribe to:
Posts (Atom)